یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
دنیای کلام تو جهان برکات است
عمریست جهان ریزهخور این کلمات است
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی
به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینهای، آیینهای سر تا به پا نور
همین بس است به مدحش محمد است محمد
حمید و حامد و محمود و احمد است محمد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای پهناور آرزوها
اگرچه زود؛ میآید، اگرچه دیر؛ میآید
سوار سبزپوش ما به هر تقدیر میآید
روی تو برده رونق ماه تمام را
مجذوب کرده جلوهٔ تو خاص و عام را
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
ای سورۀ نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینبترین زهرا
شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که خورشید صبح است و شام
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
ای لهجهات ز نغمۀ باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر