خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
تو آن عاشقترین مردی که در تاریخ میگویند
تو آن انسانِ نایابی که با فانوس میجویند
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار
که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی
به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزندهتر از جان آورد
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
میبینمت به روشنی آفتابها
قرآن شرحه شرحۀ هر شامِ خوابها
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما، بیتِ الهی ز دلآرایی تو
عالم همه قطرهاند و دریاست حسین
مردم همه بندهاند و مولاست حسین
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
آن کشته که دین زنده به نامش باشد
پاینده نماز از قیامش باشد
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو