چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم