تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری