شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود