زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
خدایا تویی بنده را دستگیر
بوَد بنده را از خدا، ناگزیر
خدایا جهانپادشایی تو راست
ز ما خدمت آید، خدایی تو راست
ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز؟
تویی کاوّل ز خاکم آفریدی
به فضلم زآفرینش برگزیدی
به نام آنکه هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
ای مدنی برقع و مکی نقاب
سایهنشین چند بود آفتاب
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست