صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی