ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
چهقدر بیتو شكستم، چهقدر واهمه كردم!
چهقدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
گیسوی توست، سلسلهجنبان بادها
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی