من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد
شب آنچنان گریست که چشمش سفید شد
آسمان را پهن میکردی به هنگام نماز
تا که باشد کهکشان با خاک پایت همتراز
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند
قطره میآمد که خود را بخشی از دریا کند
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی
چه ابرها که خسیساند و دشت خشکیدهست
و قرنهاست گلی در زمین نروییدهست
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد
کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد
امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
لب باز کردی تا بگویی اَوّلینی
آری نخستین پیرو حبلالمتینی
خيز، اى بندۀ محروم و گنهکار بيا
يک شب اى خفتۀ غفلتزده، بيدار بيا
در قبلهگه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بود بیتالله
چون که در قبلهگه راز، شب تار آیی
شمع خلوتگه محراب به پندار آیی
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این
چون فاطمه مظهر خدای یکتاست
انوار خدا ز روی زهرا پیداست
بیتو یافاطمه با محنت دنیا چه کنم؟
وای، با اینهمه غم، بیکس و تنها چه کنم...
دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من
برخاست دود غم، دگر از دودمان من
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستجو میکنم
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟