از همه سوی جهان جلوۀ او میبینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو میبینم
دلم جواب بَلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را...
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما میگیرد
بال رأفت که فروداشت، فرا میگیرد
ای بر سریر ملک ازل تا ابد خدا
وصف تو از کجا و بیان من از کجا؟...
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
تا دری هم به مراد دل ما بگشایند