صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست