امشب از آسمان چشمانت
دستهدسته ستاره میچینم
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات
وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
کسی که جان عزیزش، عزیز، پیشِ خداست
به جان هرچه عزیز است، سیدالشهداست
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
در روايات ناب معصومين، در احادیث نغز اهل ولا
شرح نورانی مفاخرهایست، آیه آیه تمام نور هدی
تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم
بیا و در گذر این وقت شب کجا برویم؟
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم
ای روح زلال! نور کوثر داری
تو عطر گل یاس پیمبر داری
راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود