حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد