چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم
قسم به عطر غریبی که میرسد به مشامم
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت