سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود