امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی