ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای نقطهٔ عطف آفرینش
روح ادب و روان بینش
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند
روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما، بیتِ الهی ز دلآرایی تو
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی
کس بهغیر از تو نخواهم چهبخواهی چهنخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
میشود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد
پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
بلبل چو یاد میکند از آشیانهاش
خون میچکد ز زمزمۀ عاشقانهاش
شیطان به بیت حیّ تعالی چه میکند؟
آتش به گرد خانۀ مولا چه میکند؟
ساز غم گر ترانهای میداشت
آتش دل، زبانهای میداشت