چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت
سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت
از چارسو راه مرا بستند
از چارسو چاه است و گمراهی
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
و انسان هرچه ایمان داشت پای آب و نان گم شد
زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
در کولهبار غربتم یک دل
از روزهای واپسین ماندهست