چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام