چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام