ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
سلام ای طبیب طبیبان سلام
سلام ای غریب غریبان سلام
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام