چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين