فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم