بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است
میگریزم به هوایی که پر از زیستن است
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خونآلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
گفتم از کوه بگویم قدمم میلرزد
از تو دم میزنم اما قلمم میلرزد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم