ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
سپیدهدم که هنگام نماز است
درِ رحمت به روی خلق باز است
ای ز فرط ظهور ناپیدا
ای خدا! ای خدای بیهمتا!
هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
خّرم آن دل که از آن دل به خدا راهی هست
فرّخ آن سینه که در وی دل آگاهی هست
دست خدا پردۀ شب را شکافت
صبح شد و نور خداوند تافت
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همه کائنات