دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
امشب که به نام عشق، آغاز شدهست
دنیا پر از آوازۀ اعجاز شدهست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
دل گرمیام از دستهای توست، دل گرمیات از دستهای من
دیگر زبان سرخ من بسته است، حرفی بزن ای مقتدای من!
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
منشق شده ماه از جبین در شب قدر
خورشید به خون نشسته بین در شب قدر
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
ايمان و امان و مذهبش بود نماز
در وقت عروج، مركبش بود نماز