نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند