نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم