ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی