ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
میکوش دمادم از خدا یاد کنی
با مهر، دل شکستگان شاد کنی
تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
آن تشنهلبی که منصب سقّا داشت
وقتی به حریم علقمه پای گذاشت
نوخاستهای ز نسل درد آمده است
با گرمی خون و تیغ سرد آمده است
وقتی به گل محمّدی مأنوسیم
در خواب خوش ستمگران، کابوسیم
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو