شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که خورشید صبح است و شام
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود
آغاز سخن به نام حق باید کرد
هم پیروی از مرام حق باید کرد
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خنده به غنچهای که نشکفت بیا
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود
گر بنده به حق رسید، مولا گردد
وز بندگی ار گریخت، رسوا گردد
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
به مسجد میرود معنا کند روح عبادت را
به مسجد میبرد با خود علی امشب شهادت را
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
ای زندۀ نماز و شهید دعا علی
ای جلوۀ جمال تو نور خدا علی
علی آن صبح صادق، آن شب قدر
علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر»
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند