غریبم، جز تو می‌دانم رفیق و آشنایی نیست
صدایت می‌زند اندوه من، جز تو خدایی نیست
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین
ما بی‌تو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
تیغ از تو طراوت جوانی می‌خواست
خاک از تو شکوه آسمانی می‌خواست
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
ای که جا در دل و در جان پیمبر داری!
رتبه از مریم قدّیس فراتر داری
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم، مسافرت باشم
ای آینه‌دار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
پابندِ ستم، جانِ سبک‌بارش نیست
صدای کرب‌وبلای حسین می‌آید
به هوش باش، صدای حسین می‌آید
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد
باشد، ولی عاشق دل کم‌طاقتی دارد
انتقامش را گرفت این‌گونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
دست ابوسفیان کماکان در کمین است
اما جواب دوستان در آستین است
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
سقفی به غیر از آسمان بر سر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
زینب که على با جلوات دگرى‌ست
زهراى بتول در حیات دگرى‌ست
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
شهر من قم نیست، اما در حریمش زنده‌ام
در هوای حق‌حق هر یاکریمش زنده‌ام
ای در دلم محبت تو! هست و نیستم!
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
