ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری شده در مصحف داود
امروز که خورشید سر از شرق برآورد
از کعبۀ جان، قبلۀ هفتم خبر آورد
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
باشد که دلم، راهبری داشته باشد
از عالم بالا، خبری داشته باشد
دنیای کلام تو جهان برکات است
عمریست جهان ریزهخور این کلمات است
در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشتهست
ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشتهست!
حُسن تو به هر دیده مصوّر شده باشد
جا دارد اگر مهر منوّر شده باشد
مستاند همه، ساقی و ساغر که تو باشی
از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینهست که در حال عبور است
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
ای سلسله در سلسله در سلسله مویت
وی آینه در آینه در آینه رویت
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
گل شمّهای از آیۀ تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد
منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری
ای روشنی آینه! ای آبروی آب!
اسلام تو حل کرد همه مسئلهها را
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
باران شدم از شوق پریدن به هوایت
شد کفتر بیگنبدِ تو، باز رهایت