پیوسته نماز در قیام است حسین
هفتاد و دو حج ناتمام است حسین
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاکباز و امتحان پسداده میخواهد
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد
باشد، ولی عاشق دل کمطاقتی دارد
پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
یادم آمد شب بیچتر وکلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
این صحن که بینالحرمین عتبات است
در اصل، همان عرشۀ کشتی نجات است
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاه پیاده نظام را
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یکطرفشمسالشموسویکطرفشمسالضحی
چشمه چشمه تشنگی، زائران! بیاورید
نام آبِ آب را بر زبان بیاورید
آه ای شهر دوستداشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین