من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایۀ این خیمه کردهایم اقامت
ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم، مسافرت باشم
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
ای در دلم محبت تو! هست و نیستم!
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن
خراب جرعهای از تشنگی سبوی من است
که بیقرارِ شبیهت شدن گلوی من است
کربلای عمر هرکس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید
این اشک رهایت از دل خاک کند
بالت بدهد راهی افلاک کند