حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
با خزان آرزو حشر بهارم کردهاند
از شکست رنگ، چون صبح آشکارم کردهاند
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
آه از این یوسف که من در پیرهن گم کردهام
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان