دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی