چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت