یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين