خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
گواه سیرۀ عشق است داغداری ما
به باغبانی درد است لالهکاری ما
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند