سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش