الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما