بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف