جز تو ای کشتۀ بیسر که سراپا همه جانی
کیست کز دادن جانی بخرد جان جهانی
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی
خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
گویند حریم کعبه، در داشته است
از «سیزده رجب» خبر داشته است
شنیدم رهنوردان محبت
شدند آیینهگردان محبت
حدیث خاتم و انگشتری بخوان با من
روایت زحل و مشتری بخوان با من
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
غدیر، خاطری از گل شکفتهتر دارد
غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد
حمد سزاوارِ آن خدای توانا
کآمده حمدش ورای مُدرِک دانا
جلوهگر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
«سه روز» بود، که در مکّه بیقراری بود
نگاه کعبه، پر از چشم انتظاری بود
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مشیت که: قیامت برخاست...
زندهٔ جاوید کیست؟ کشتهٔ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
علی آن صبح صادق، آن شب قدر
علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر»
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان