نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
صبحی دگر میآید ای شب زندهداران
از قلههای پر غبار روزگاران
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
ما را دلیست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم