پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
روز عاشوراست
کربلا غوغاست