بعد از اینکه دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت
تو خورشیدی و بیشک دیدنت از دور آسان است
ولی ادارک نور آیا برای کور آسان است؟
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست
شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
ای «در» تو عجب معرفت آموختهای
یکسینه سخن داری و لب دوختهای
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
تا اشک به روی گونهات گل میکرد
باران به نگاه تو توسل میکرد
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
پیرمرد مهربان، مثل ابرها رها
زنده است همچنان، زنده است بین ما
خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم
شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم
فاطمه مادر حسین و حسن
گله کرد از وصال شیرازی
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت