هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
بر نیزۀ شقاوت این فتنهزادها
گیسوی توست، سلسلهجنبان بادها
کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنیآدماند!
سوختگان غمت، با غم دل خُرّماند
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
پر از لبخند، از آن خواب شیرین چشم وا کردی
نگاه انداختی در آینه خود را صدا کردی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
زینب صُغراست او؟ یا مادر کلثوم بوده؟
یا خطوط درهم تاریخ نامفهوم بوده؟
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است
روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن