بهار، فرصت سبزی برای دیدار است
بهار، فرصت دیدارهای بسیار است
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
ای آنکه عطر در دل گلها گذاشتی
در جان ما محبت خود را گذاشتی
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
ای آرزوی روشن دریاها
دیروز خوب، خوبیِ فرداها
بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
از همه سوی جهان جلوۀ او میبینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو میبینم
ماه اسفند فراز آمده، سرخوش، سرشار
این چه ماهیست چنین روشن و آیینهتبار؟!
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید