مرثیه با شکوه | شعر هیأت

آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور
امشب مگر سپیده دمیده‌ست در تنور؟

محمدعلی مجاهدی

خورشید در تنور

غزل

نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می‌آید
نفس‌هایم گواهی می‌دهد بوی تو می‌آید

سیدحمیدرضا برقعی

کاروان اُسرا

مثنوی

این‌ چه‌ خروشی‌ست‌؟ این‌ چه‌ معمّاست‌؟
در صدف‌ دل،‌ محشر عظماست‌

عبدالرحیم سعیدی‌راد

امام حسین علیه‌السلام

غزل

روز و شب در دل دریایى خود غم داریم
اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم

محمد میرزایی‌بازرگانی

آغاز محرم

غزل

برپا شده‌ست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!

سعید بیابانکی

آغاز محرم

غزل

شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»

عباس شاه‌زیدی

نماز ظهر عاشورا

غزل

اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند

پروانه نجاتی

نماز ظهر عاشورا

غزل

خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند

حمید سبزواری

یاران شهید

غزل

برگشتم از رسالت انجام داده‌ام
زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام

سیدرضا جعفری

اربعین حسینی

غزل

تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی

جواد محمدزمانی

کاروان در شام

غزل

اینک زمان، زمان غزل‌خوانی من است
بیتی‌ست این دو خط که به پیشانی من است

مهدی بهارلو

کاروان در شام

غزل

هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد

منیره هاشمی

امام سجاد علیه‌السلام

رباعی

بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند

سلمان هراتی

امام سجاد علیه‌السلام

رباعی

این سواران کیستند انگار سر می‌آورند
از بیابانِ بلا، گویا خبر می‌آورند

سعید بیابانکی

کاروان در شام

غزل

بر خاکی از اندوه و غربت سر نهاده‌ست
بر نیزهٔ تنهایی خود تکیه داده‌ست

رضا یزدانی

عاشورا

غزل

ای آن‌که نیست غیر خدا خون‌بهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو

محسن عرب‌خالقی

حضرت زینب علیهاالسلام

غزل

گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خوانده‌اند او را

محمدجواد غفورزاده

کاروان اُسرا

مثنوی

چون موج ز طوفان بلا برگشته
از کوچهٔ سرخ لاله‌ها برگشته

غلامرضا شکوهی

حضرت زینب علیهاالسلام

رباعی

سبز است باغ نافله از باغبانی‌ات
گل کرد عطر عاطفه با مهربانی‌ات

جواد محمدزمانی

حضرت زینب علیهاالسلام

غزل

خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش می‌اندازد جگرها را

سیدعلی‌اصغر صالحی

کاروان در کوفه

غزل